English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (716 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
priority U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priorities U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
boundaries U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundary U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
personal U ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
i/o U پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
chronologically U به ترتیب زمان یا تاریخ
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
order U ترتیب انجام کار
jobs U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
alternating current U جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
chain U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chains U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
sequential U داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
psalmodic U مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
unix U سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
R/W cycle U ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
reads U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
scripts U ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
trafficking U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
trafficked U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffics U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
flag U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
practical extraction and report language U برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
end U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
ends U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
attached processor U ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
pick U سیستم عامل چند کاربره
picks U سیستم عامل چند کاربره
processor U سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
crunch U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
crunches U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
distributed processing system U سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
flow diagram U دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
flowchart U دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
intermediate U مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
re entrant U برنامه یا کدی که توسط چندین کاربر در سیستم چند کاربره استفاده میشود.
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
microsoft U DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
warm-up U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
job scheduler U زمان بند کارها
Perl U برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
resolutions U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolution U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
put the cart before the horse <idiom> U انجام کارها بدون نظم
minimum U سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
raw U 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
arrangment U ترتیب
orderless U بی ترتیب
system U ترتیب
to make an arrangement U ترتیب
in series U به ترتیب
orderliness U ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
assortments U ترتیب
arramgement U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
immethodical U بی ترتیب
kelter U ترتیب
assortment U ترتیب
systems U ترتیب
ataxic U بی ترتیب
organizations U ترتیب
organization U ترتیب
ordering U ترتیب
arrangements U ترتیب
arrangement U ترتیب
respectively U به ترتیب
anomaly U بی ترتیب
order U ترتیب
ordonnance U ترتیب
lay out U ترتیب
configuration U ترتیب
organisations U ترتیب
disorderly U بی ترتیب
configurations U ترتیب
pial U بی ترتیب
arr U ترتیب
collocation U ترتیب
anomalies U بی ترتیب
catenation U ترتیب
regvlarity U ترتیب
regularities U ترتیب
set up U ترتیب
sequence U ترتیب
randomly U بی ترتیب
regularity U ترتیب
random U بی ترتیب
irregular U بی ترتیب
management U ترتیب
to order <idiom> U به ترتیب
managements U ترتیب
sequences U ترتیب
serialization U ترتیب
activity U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activities U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
machines U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machined U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
hereunto <adv.> U به این ترتیب
permanencies U ترتیب همیشگی
connecting arrangement U ترتیب متصل
control sequence U ترتیب کنترل
layout U ترتیب وسایل
hereto <adv.> U به این ترتیب
rearrngement U ترتیب مجد د
concerning this <adv.> U به این ترتیب
permanency U ترتیب همیشگی
rough and tumble U بی نظم و ترتیب
formation U ترتیب قرارگرفتن
sequence check U مقابله ترتیب
sequence control U کنترل ترتیب
sequence counter U ترتیب شمار
sequence number U شماره ترتیب
dress U ترتیب دادن
scheme U ترتیب رویه
collating sequence U ترتیب تلفیقی
partial order U ترتیب جزئی
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
compose sequence U ترتیب ساختگی
untune U بی ترتیب کردن
for this purpose <adv.> U به این ترتیب
as to that <adv.> U به این ترتیب
partial order U پاره ترتیب
sequencer U ترتیب سنج
layouts U ترتیب وسایل
order of battle U ترتیب نیرو
relative location U ترتیب نسبی
arrangement U ترتیب اصلاح
arrangement U ترتیب تنظیم
data set U ترتیب داده
desultorily U بطور بی ترتیب
descending sort U ترتیب نزولی
arrangements U ترتیب تنظیم
march order U ترتیب راهپیمایی
descending order U ترتیب نزولی
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
decreasing order U ترتیب کاهنده
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
disordered U بی ترتیب اشفته
rating U ترتیب تقدم
ratings U ترتیب تقدم
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com